باز من اومدم
صدرای خوشگل من
یه مدتی وقت نکردم بیام وبلاگتو بروز کنم.آخه ماشالله خیلی شلوغ شدی و فقط دوست داری بغلم باشی.
پسرم خلاصه ای از کارهات تو این دوره رو مینویسم برات:
تو الان 57 روزه هستی.وقتی باهات حرف می زنیم از خودت صداهای خنده دار در میاری یا میخندی.
من عاشق اون لحظه هایی هستم که تو صورتمون نگاه میکنی و غیییییییییییییغ میکنی.
خوابت خیلی سبکه و زود بیدار میشی و بعد از بیدار شدن از خواب 15 دقیقه ای,نیم ساعت کش و قوس
میای.
صدای تکون دادن شیشه شیرت رو میشناسی و با دقت نگاه میکنی که یعنی منتظرم شیرمو بدید.
از کریر خوشت نمیاد و زود گریه میکنی تو کریر.
تا یه ذرزه پوشکت کثیف میشه نق میزنی که یعنی عوض کنم پوشکت رو.
دوست داری موسیقی رو با صدای بلند بزارم تا گوش بدی و زل بزنی به تلویزیون و حتی با صدای خیلی بلند موسیقی جلوی تلویزیون خوابت میبره.ولی اگه تو سکوت خوابت ببره حتی از صدای پییییس کردن خوشبوکننده که اتوماتیک میزنه از خواب میپری.منم مجبورا تو سروصدا میخوابونمت.
پستونکی شدی ولی تا از دهنت میفته بیرون زود شروع میکنی به گریه کردن.
فوق العاده بابایی هستی و تا باباوحید بغلت میکنه آروم میشی و براش میخندی و غییییییییغ میکنی.(منم حسودیم میشه خوووووب!!!!)
یه آقا گاوه داری که موزیکاله و کلی چراغ داره.اونو خیلی دوست داری و با دقت نگاهش میکنی.
دوست داری دستات بیرون پتو یا لحاف باشه و اگه دستاتو بزارم زیر لحاف زود نق میزنی و دستاتو میاری بیرون.(عین باباوحید)
یه اخبار هم از خودم بدم:از بس که شلوغ شدی مجبورا یه ترم دیگه مرخصی گرفتم از دانشگاه تا تو گل
پسر کمی بزرگتر بشی.اینجوری 1 سال عقب افتادم.
اینم عکسای صدرا جونم
صدرای زیرپوشی....
مامانی تو خواب داری به چی فکر میکنی ....
رو شکم دراز کشیدن رو خیلی دوست داری
اولین و آخرین باری که بدون گریه 2-3 دقیقه نشستی تو کریر
پاهای خوشگل پسرم با حلقه های مامان مهسا و بابا وحید
صدرا جونم بیتابی میکردی و من مجبورا تو آغوشی گذاشتمت تا کارهامو بکنم
پسرم این لباسات رو دایی حسین(دایی من) برات از ترکیه آورده بود و کلاه و پاپوشت رو خاله آرزو برات
خریده بود.
اینجا داری غیییییغ میکنی
اینجا هم لالا کردی الهی فدات بشم من
پسرم الانم مهمون میاد واسمون.من باید برم دیگه.
عاشقتم صدرای من