سلامی دوباره
سلام عسلم.خوبی؟ صدرای مامان نمیدونم چجوری از شیطنت هات بگم تا دلیل غیبت های وبلاگیم رو درک کنی. فقط اینو بدون که وقت نفس کشیدن هم نمیدی بهم.تا یه مدت قبل بیشتر خونه مامان جون بودی و من وقت آزاد زیاد داشتم تا به کارام برسم ولی الان دیگه مثل قبلا راحت نیستم. چون طفلکی مامان جون خیلی خسته میشه و من سعی میکنم تا مجبور نشدم شما رو پیش مامان جون نبرم.به قول بابایی در دیزی بازه حیای پیشی کجاست؟ فدای تو پسر نازم بشم که روز به روز داری بزرگتر و سنگین تر میشی. خیلی دوست داری که راه بری.میگیری از مبل و میز و با دست دیگه خودتو میک...
نویسنده :
مهسا عیب پوش
3:47