..

اولین مسافرت صدرای من

1392/6/13 10:47
نویسنده : مهسا عیب پوش
361 بازدید
اشتراک گذاری

صدرای من

امروز با هم رفتیم تبریز.من و شما و باباجون و مامان جون و خاله آرزو و

ماهان و مهیار.بابایی چون کار داشت نتونست باهامون بیاد.

صبح ساعت 7 راه افتادیم و شب هم ساعت 12 برگشتیم.

خیلی خوش گذشت و شما اصلا اذیت نکردی.

با هم رفتیم مجتمع خرید لاله پارک و کلی خرید کردیم.هم واسه شما و

هم واسه خودم.واسه بابایی هم فقط خوراکی های خارجی

خریدیم.

آخه 2-3 روز قبل کلی خرید کرده بود(3 جفت کفش و شلوار و

پیراهن و تیشرت).ایندفعه نوبت ما بود.

باید بگم که شما اصلا اذیت نکردی و تو کالسکه نشسته بودی و

دوروبرت رو نگاه میکردی.

جایی که مطمئنم بهت خوش گذشت تو سالن بازی مجتمع خرید لاله

پارک بود.محو تماشای دستگاه های بازی بودی.

کلی هم عکس انداختی.یه جورایی برات حکم آتلیه عکاسی رو داشت.

شب هم تو ماشین باباجون بودی و بغل مامان جون خوابیدی.منم تو

ماشین خاله آرزو کل راه رو خوابیدم.تنبلی خیلی میچسبه بخدا.

وقتی اومدیم خونه بابایی یه اعترافی کرد که بدون ما اصلا خوش

نگذشته بهش و وقتی ما نیستیم انگار گیج و منگ میشه.

از همین جا اعلام میکنم که بابایی گیج و منگ بودنت تز ظرف خالیه

بستنی و پوستهای خربزه مشخصه.ماشالله خوب میخوری وقتی ما

نیستیم.

اینم عکسای صدرای من

 

تو راه رفتن به تبریز داری با قوطی خالیه نقل بازی میکنی

 

تو راه داریم صبحانه میخوریم.(تخم مرغ و سیب زمینی و سبزی

سنگگ).شما هم از نور آفتاب معذب شدی و چشماتو خمار کردی.

 

پسرم تخم مرغ خورده دهانش تخم مرغی شده

 

این هم یه سری عکس از مسیر سفرمون که از قیافه و فرم لبهات

مشخصه که فقط داری حرف میزنی.مهیار و ماهان خوابیدن ولی شما

فقط نیم ساعت خوابیدی و بقیه راه رو یکسره حرف زدی.

 

مامانی,2-3 روزه اداهای تازه یاد گرفتی.چشماتو چپ میکنی یا خمار

میکنی و بلند میگی بووووووووو

این شکلی:

الهی من فدات بشم.اینجوری که میکنی میشی یه پسر زشت ولی

جیگر

 

اینم عکسای سالن بازی صدرای من

نه که پسر من گواهینامه اش پایه یکه.واسه همین یه دستی از

فرمونه هواپیما میگیره.یه دستشم میزاره لب شیشه هواپیما

 

اینجا با پات گیر دادی به یه چیزی که نمیدونم چی بود!!!

 

صدرا شوماخر

 

افسار اسب رو هم یه دستی گرفتی

اینم عکس صدرای من و پسرخاله ماهان

 

این چند تا عکس هم از شیطنت های صدرای منه که چند روز قبل

انداخته بودم

فدات شم عزیزم.من عاشقتم بخدا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

بابای ارشیا
13 شهریور 92 18:05
الهی به این راننده کوچولوی ما که تو رانندگی دست و فرمونش بیست بیسته
سفرتون هم که سیاحت و تجارت و خدمت به جناب شکمو و ..... همه چی داشته توش که
الهی شادمانه هایتان بردوام باشه همیشه


والله اصل مسافرت خدمت به صدرا بود
مامان آروین
13 شهریور 92 21:31
قربوووووووووووووووون گل پسری با این اداهای تازه که آدم می خواد درسته بخورتش . معلومه که کلی هم به این شازدمون خوش گذشته . همیشه همینطور خندون و سلامت باشی و به گردش و مسافرت و دد
یه عااااااااااااااااالمه بوس برا تو گل پسر قند عسل . بابایی هم صداش خیلی قشنگه ها این دستها هم مال بابایی که اینقده عاشق گلپسرشه


فدات بشم عزیزم
مامان امیررضا
14 شهریور 92 15:57
الهی فدات بشم عزیزم. قربون خنده های نازت خیلی دوستت دارم صدرا جونم. عاشقتم عسلی من.............


فداااااااااااااااااات بشم عشقم.د.ست خوبم
سمر
20 شهریور 92 17:45
عزیز دلم حسابی دیگهه بزرگ شدیا



قربونت برم که شوماخر شدی








ســـــــمــــــر جونم.....


نگاری
22 شهریور 92 22:29
اخی عزیزم
عکسهای تو ماشینش خیلی قشنگ بود


فدات عسلم
نازی 4
23 شهریور 92 12:43
بیا اینجا به دردت میخوره تو گوگل بزن "کپی پیست کن" بعد بیا کپی پیست کن 4
مامانی تنها
23 شهریور 92 13:05
واییییییییییییییییییییییی چه کوچولوی نازی داری خدا براتون نگهش داره به منم سربزن خوشحال می شم گلم
pichak
31 شهریور 92 18:20
سلام ،خدا حفظش کنه این کوچولو رو ماشالله


قربونت عزیزم
انسیه مامان امیرعلی
6 مهر 92 12:46
ماشالله ماشالله ماشالله گفتم چشش نکنم بچروخداچه خوکل وعسل شده این دلم میخوادبخورمششششششششششششششششش
انسیه مامان امیرعلی
6 مهر 92 12:47
بازم که کم میای سایت چه خبرهقول داده بودی زودی بیای مثل من شدی ها


تو که معتاد شدی به نی نی سایت ولی من واقعا وقت نمیکنم بیام وبلاگ نویسی.
انسیه مامان امیرعلی
6 مهر 92 12:49
عسل منوبوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .. می باشد