..

40 روز گــــــذشــــــــــــت

1392/3/30 1:33
نویسنده : مهسا عیب پوش
298 بازدید
اشتراک گذاری

صدرا جونم

میدونم این روزها اصلا به وبلاگت رسیدگی نمیکنم. باور کن اصلا تو حال

خودم نیستم.

فردا میشه 40 روز که از فوت آبا میگذره.

خیلی سخته تحملش.نمیدونم چرا دارم خفه میشم با فکر نبودن آبا.

امروز از صبح خونه مامان جون بودیم تا واسه غذاخوریه فردا دلمه

بپیچیم.عصر که تمام شدیم رفتیم باغ توتی که یه وقتی با آبا رفته

بودیم.

همین که به اطراف نگاه کردم و خاطرات زنده شد شروع کردم به

گریه.دلم واسه آبا تنگ شده بود آخه.یادم افتاد روزی که همه با هم

اومدیم اون باغ توت و دلمه آورده بودیم.آبا گفت من نمیخورم.ضرر داره و

نون و ماست خورد.کلی هم عکس گرقتیم و فیلمبرداری کردیم و خوش

گذروندیم.ولی امروز همه بودیم به جز آبا.

ای خدا... هیچ حرفی واسه توصیف این احساس کافی نیست.

نمیتونم دیگه بنویسم عزیزم.بغضم گرفته عزیزم.

خدا بیامرزدش.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

بابای ارشیا
30 خرداد 92 1:35
خداوند رحمتشون کنه روحشون قرین رحمت
خداوند صدراجون رو سلامت کند .


لطف دارین.ممنون
مامان امیررضا
1 تیر 92 19:21
مهسا جون خیلی سخته .خدا بیامرزه ابا جونو.منم بابا بزرگم فوت کرد ولی نتونستم برم مراسمش و حتی برای عروسیم هم نیومده بود دلم خیلی براش تنگ میشه.صدرا جونمو ببوس خانومی


فدات عزیزم.خدا بابابزرگت رو بیامرزه
پويا كوچولو
3 تیر 92 1:46
سلووووووم
خدا به روح مادر بزرگ نازنینت آرامش بده ، و به شما هم صبر
خیلی دلتنگتون شدیم
این پیام خداحافظی وبلاگتو عوض کن لطفا ، آخه بعضی وقتا میایم یه سری بزنیم و بریم، عجله داریم و وقت نمی کنیم نظر بذاریم ، تا می خوایم بریم بیرون این پیام آخریه مو رو تنمون سیخ میشه که نکنه بشیم
آی بالام ..... قربان اولام سنه



سلام.ممنون از لطفتون.
پیامو عوض نمیکنم تا بترسین همه و دفعه بعد که اومدین جبران کنین.
هیراد و عمه لیلاش
3 تیر 92 4:12
خداوند رحمتشون کنه برای شما و صدرا جونم سلامتی آرزو میکنم
روزهای آبنباتی
29 مرداد 92 23:36
درود
خدارحمتشون کنه روحش شاد


ممنون عزیزم.خدا اموات شما رو هم بیامرزه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .. می باشد