..

تولد بابا وحید

1392/1/10 15:47
نویسنده : مهسا عیب پوش
251 بازدید
اشتراک گذاری

صدرا جونم

روز 2 فروردین تولد بابا وحیده.

 

پارسال که مامان جون و باباجون که الهی قربونش برم واسه بابایی تولد گرفته بودن و سورپرایزش کرده بودن و امسال هم مثلا من خواستم سورپرایزش کنم که نشد.

از 1-2 هفته قبل با عمو فرداد و خاله فاطمه قرار داشتیم که واسه بابایی تولد بگیریم و کلی مهمون دعوت کنیم و به یه بهونه بابایی رو بکشونیم خونه عمو فرداد تا بابایی سورپرایز بشه.

حتی شب عید کلی هم خرید کردیم واسه جشن تولد.ولی باز هم طبق معمول یه عروسی بی موقع همه چیزو خراب کرد.

شب 1 فروردین بود که به بابایی گفتم مامان جون حرید داره.بریم با هم اونا رو بخریم.و رفتیم بیرون که خریدای منو به اسم مامان جون بخریم تا بابایی متوجه سورپرایزمون نشه.

جلوی آجیل فروشی بودیم که موبایل بابایی زنگ زد و من صدای عمو یعقوب(دوست بابایی)رو شنیدم که داشت از یه عروسی واسه 2فروردین حرف میزد.بابایی هم بیخبر از برنامه من عروسی رو قبول کرد.

من که اگه بهم چاقو میزدی خونم در نمیومد با حرص رفتم داخل آجیل فروشی و از اونجا زنگ زدم به عمو فرداد و با عصبانیت گفتم که جریان فردا کنسل شد.عمو فردادم خیلی ناراحت شد.ولی باز تصمیم گرفتیم چیزی به بابایی نگیم و تولد رو 7فروردین که عمو داوود و خاله نگین از سفر برمیگردن بگیریم تا اونا هم باشن.

شب همون روز که داشتم تلفنی به خاله مرضیه جریان تولد بابایی رو تعریف میکردم نگو شما پدر و پسر تو راهرو بودین و حرفای منو شنیدین.یهو دیدم بابایی اومد تو و گفت الهی ... میخواستی برام تولد بگیری؟          

و این جوری بود که نقشه مون لو رفت.

حالا از بابایی اصرار که بزار عروسی رو کنسل کنم و از من انکار که نه بابا...ایرادی نداره میمونه واسه 7 فروردین.

خلاصه اینم از ماجرای تولد گرفتن من و عمو فرداد واسه بابایی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پويا كوشمولو
12 فروردین 92 13:26
سلوووووم مهسا خانم
چه حيف شد نتونستي پيش وحيد خودشيريني كني
اشكالي نداره انشاءالله سال ديگه جبران ميشه
فقط سال ديگه هواست باشه گوشي وحيد رو يك هفته زودتر به يه بهونه ازش بگيري


آره دیگههههههه تجربه شد برام
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .. می باشد