..

صدرای من

1392/5/21 10:54
نویسنده : مهسا عیب پوش
622 بازدید
اشتراک گذاری

صدرای من

عزیزکم

من یک هفته ای نبودم چون روز شنبه یه عمل جراحی کوچیک

گذروندم و چند روزی خونه مامان جون بودیم تاروز قبل از عید فطر که

اومدم خونمون.

یک شب شما رو آوردم خونه پیش خودم تا نگهت دارم و کمتر به مامان

جون زحمت بدیم ولی همون یه شب بهم ثابت شد که شما واقعا

شلوغ و شیطون شدی و با وجود بخیه های من نگه داشتنت خیلی

سخته.

مامان جون هم تا دید اذیت میشم شما رو برد خونه پیش خودش.

قربون مامان جون برم من که با روی باز  اینقدر زحمت ما رو میکشه و

چیزی نمیگه.

 

روز عید هم که چون نوعیده آبا بود,همه خونه مامان جون بودیم.البته

صبح که عزیز و عمه زهرا اومده بودن شما رو بردن خونه خودشون تا

وقتی مهمونای مامان جون میاد اذیت نکنی.دستشون درد نکنه.

عصر, من و بابا وحید و ملیسا و آیاز رفتیم خونه عمه زهرا دنبال

شما.آخه مهمونای شهرستانیمون قرار بود زود برن و قبل رفتن

میخواستن شما رو ببینن.

الهی فدات شم من.وقتی رسیدی خونه مامان جون یه ادایی در آوردی

که تازه هم یاد گرفته بودی و اولین بار همون لحظه انجام دادی.طوری

چهاردست و پا ایستاده بودی انگارکه میخوای مثل نی نی های بزرگ

چهاردست و پا بری.ولی چون بلد نبودی همونجور میموندی و وقتی

نمیتونستی بری جلوتر,عصبانی میشدی و نق میزدی.یا اینکه هی

خودت رو درجا عقب و جلو میبردی و وقتی به مرحله رفتن میرسیدی

می افتادی زمین و باز سینه خیز میرفتی.

خیلی با نمک بود کارت.همه غش کرده بودیم از خنده.

کلی ازت عکس انداختیم ولی متاسفانه موند تو دوربین بابا جون.ولی

همون حرکت رو دویاره فرداش انجام دادی که اینم عکساشه.

 

 

عکسها تو ادامه مطلب 

 

فدات شم من که اینقدر جیگری.خسته شدی عسلم؟

عاشقتم صدرای من

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

نگاری
22 مرداد 92 15:00
الهی اینجا چقدر جوجو افتاده اخییییییی خورددنی من
بابای ارشیا
25 مرداد 92 1:51
صدرا جون
قالب جدید وبت مبارک


ممنون.خوشگل شده؟؟؟؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .. می باشد