..

صدرا جون اومده مهمونی

1391/10/23 23:23
نویسنده : مهسا عیب پوش
584 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم دیروز من و تو اومدیم خونه مامان جون تا یه مدت هم اینجا بمونیم و من مامان بودن رو یاد بگیرم.

البته بابایی رو هم با خودمون کشوندیم اینجا.

3 روز قبل برات جشن سیسمونی گرفته بودیم و همه اومده بودن دیدن تو. خونه شلوغ بود و پر از مهمون.

ولی تو پسر شیطون من همچین بیخیال مهمونا بودی که تا وقتی مهمونا برن,لای اون شلوغی خوابیده بودی.

هرکی سرک میکشید تو تخت پارکت تا شاید چشمای نازتو باز کنی ناکام برمیگشت. نمیدونم تو اون سروصدا چه جوری خوابت برده بود؟؟؟!!!

راستی عزیزم نافت افتاده بود چند روز قبل که داده بودم به بابایی تا بندازدش تو حیاط دانشگاه. اونم دستش درد نکنه که چند روز تو ماشین نگهش داشت و بعد وقتی میرفتیم برای جشن سیسمونیت شیرینی سفارش بدیم داد به خودم که خودم بندازم. منم جلوی دانشگاه مرکزی پیاده شدم و اول مودبانه از نگهبان سوال کردم که میتونم ناف پچه مو بندازم تو دانشگاه؟ اونم که انگار عادت کرده بود به این سوال با خنده گفت بله بنداز.

خلاصه اینکه ناف گل پسرم رفت تو باغچه حیاط دانشگاه مرکزی تا انشالله یه روزی دانشجوی همونجا بشه.

فقط موند ختنه پسرم که انشالله یکشنبه از دکترت میپرسم کی باید ختنه بشی و اونم انجام میدیم.

 

فندق مامان این عکس گیفت یادگاری جشن سیسمونیت بود که خاله آزاده و خاله آرزو زحمتشو کشیده بودن.این گیفت از هفت خان رستم رد شده بود تا به دست ما رسید.

وقتی بابا جون(بابای من) ترکیه بود,خاله آزاده پنهونی از من باهاش هماهنگ کرده بود که از اونجا برات گیفت بخرن ولی وقتی باباجون رفته بود جایی که از این گیفت ها میفروختن با 2 تا مشکل مواجه شده بود:  1- سفارشات کمتر از 100 تا قبول نمیکردن. که ما کمتر میخواستیم. 2- حداقل 10 روز قبل باید سفارش میدادن که متاسفانه بابا جون زودتر باید برمیگشت ایران.

خاله آزاده و خاله آرزو هم تا دیدن اینجوریه خودشون دست به کار شده و اینا رو برامون درست کردن.که خیییییییلی هم ناز شده بود و من خیلی ذوق کردم تا اینا رو دیدم.دستشون درد نکنه.

اینم تزئین روی تخت پارکت بود که خاله آزاده سفارش داده بود دوستشون عمو سعید درست کنه برات.که اینم خیلی ناز شده بود و قرار شده نگهش دارم.دست عمو سعید هم درد نکنه.

عشقم فعلا من برم.چون لالا دارم در حد المپیک.بوووووووووس مامانی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

پويا
22 دی 91 17:29
سلووم صدرا جون تا باشه از اين مهمونيا ولي صدرا جون يه چي بگم بين خودمون بمونه نمي دونم چرا تو خاطره هاي ما هميشه جاي عمه جونيا خاليه اينجا همه خاله ميشن يا حرف از خاله هاست ، اگه علتو فهميدي به منم بگو مهموني خوش بگذره منتظرتم ، بيا بهم سر بزن
هیراد و عمه لیلاش
23 دی 91 14:51
سلام سلام صد تا سلام اومدیم یه خبر خوب بدیم به خاطر محبت و دعای شما من توی مسابقه سوگواره محرم اول شدم باز هم از لطفتون ممنونم همیشه شاد و سلامت باشید دوستتون دارم
فاطی
23 دی 91 20:20
مهسااااااااااااااا میکشمت. چرا نگفته بودی حامله ای؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! نامرد به هر حال قدم نورسیده مبارک. از خدا میخوام که صدرای ناز ما به تو نره اخلاقش. هم بی وفایی و هم نامرد. هیلا هستم دیگه بابا. هنوز تو فکره که من کی ام
خاله اسماء،فرشته کوچولو
26 دی 91 17:18
واییییییییییی عزیزم ...ایشالا گیفت های دامادی قند عسل ... ببوس اون جیگرووووووووووووووووو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .. می باشد