این روزا مامانی کاری نداره به جز شرمندگی
پسرم....
من بازم با شرمندگی و معذرت خواهی اومدم.
از جمعه 18 بهمن من نیستم تا حداقل 4-5 روز بعدش و شما مهمون
مامان جون و بابا جون هستی.
روز جمعه صبح برای شهرداری اجرا داریم و ظهر جمعه که از برنامه
تموم شدیم بلافاصله میریم ایلام واسه اجرای برنامه و معلوم نیست
کی برگردیم.شاید 1 روز اجرا باشه یا 2 روز.معلوم نیست.
باور کن اگر میتونستم نمیرفتم.ولی نمیشه.چون برنامه بزرگیه که از
شبکه ایلام پخش میشه و نبودن من برای بهبود بخشیدن کارها ممکن
نیست.مطمئن باش دل من و بابایی برات خیلی تنگ میشه.
باور کن همه این کارا واسه آینده توست.تمام این پول ها واسه تو پس
انداز میشه.
من و بابایی میخوایم آینده تو رو تضمین کنیم تا بعدا شرمنده تو نشیم.
تو این چند روز که خونه مامان جونینا هستی خیالم ازت راحته.می دونم
که بهت خیلی خوش میگذره و نبود ما رو حس نمیکنی.
فقط طفلی مامان جون و بابا جون خیلی خسته میشن.که البته خاله
آزاده هم قول مساعدت برای نگه داریت داده.
انشالله یه روز از شرمندگی همه در میایم.
درضمن با اینکه نمیدونم ایلام چی داره و چی نداره.ولی قول میدم
واست سوغاتی خوشگل موشگل بیارم.
عسلم عاشقتم