عزیزدلم نمیدونم از کجا شروع کنم!؟آخه وقتی یه مدت برات نمینویسم کلی حرف و اتفاق پیش میاد واسه تعریف کردن. کوچولوی من,وقتی لپ تاپ رفت تعمیر طبیعتا اون ساعتهایی که نی نی سایت بودم بیکار شدم و از بی حوصلگی کار به جایی رسید که نمیزاشتم بخوابی تا باهات بازی کنم و حوصلم سر نره. صدرایی,تا قبل از بدنیا اومدن شما من خیلی بیرون میرفتم.طوری که خاله مرضیه میگفت ساک بیمارستانت رو بزار تو ماشین.چون تو که اینقدر بیرونی حتما تو ماشین زایمان میکنی. دیگه کار به جایی رسیده بود که صندلی ماشین جا نداشت بره عقب تا شکمم جا بشه پشت فرمان. ولی از وقتی که شما بدنیا اومدی دیگه ...